غزل شمارهٔ ۱۰۳

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۰۳

غزل شمارهٔ ۱۰۳زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

روز وصل دوستداران یاد باد

یاد باد آن روزگاران یاد باد

کامم از تلخی غم چون زهر گشت

بانگ نوش شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارغند از یاد من

از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا

کوشش آن حق گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مدام

زنده رود باغ کاران یاد باد

راز حافظ بعد از این ناگفته ماند

ای دریغا رازداران یاد باد

 

 

(۱) از روز به هم رسیدن آنهایی که یکدیگر را دوست می‌دارند یاد باد. یاد آن روزگاران به خیر.

(۲) تلخی غم و اندوه کام و دهانم را مثل زهر تلخ کرد یاد سروصدای نوش نوش میگساران سرحال به خیر.

(۳) هرچند دوستان به یاد من نیستند از طرف من هزاران بار، یاد ایشان به خیر باد.

(۴) من (در اینجا) در بند و بلای دوری از دوستان گرفتارم کوشش واصرار آن دوستان حق‌گزار، یاد باد.

(۵) هرچند پیوسته صد رود اشک از چشمانم روان است یاد زاینده‌رود و باغ‌کاران به خیر باد.

(۶) افسوس که بعد از این مفارقت، راز دل حافظ به کسی بازگو نشد. از دوستان رازدار یاد باد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type