غزل شمارهٔ ۱۱۵ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۱۵ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۱۱۵ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد

چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان

که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد

شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما

بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد

عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است

خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد

بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال

چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد

خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت

بفرما لعل نوشین را که زودش باقرار آرد

در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ

نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد

 

شرح ابیات غزل :

 

١ -درخت دوستى بكار كه ميوه و ثمره‌ى آن برآورده شدن آرزوى دل است.نهال دشمنى را بر كن؛زيرا كه رنج بى‌شمار به بار مى‌آورد.[دوستى به درخت و دشمنى به نهال مانند شده و جان كلام اين‌است كه:دوستى و عشق بورز و از دشمنى بپرهيز.]

٢ -هنگامى كه در خرابات مهمان هستى،با رندان(يعنى خرابات‌نشينان)با احترام و بزرگى رفتار
كن؛و گرنه پس از پايان حالت مستى-اى عزيز من-به دردسر شرمندگى دچار مى‌شوى. [دردسركشى،ايهامى به سردرد پس از مستى هم دارد كه خمارى ناميده مى‌شود.]

٣ -شب همنشينى با رندان را غنيمت بدان؛زيرا كه عمر ما به سرعت مى‌گذرد و پس از ما آسمان‌
همچنان مى‌گردد و شب و روز پى در پى مى‌آيد.

4-به كجاوه دار ليلى كه گاهواره‌ى ماه را با خود حمل مى‌كند و اختيار گاهواره با اوست‌[و مى‌تواند
آن را به هر سو ببرد]يادآورى و الهام كن كه كجاوه‌ى ليلى را از كوى مجنون و اقامتگاه او عبور دهد.[مهد ماه،استعاره از كجاوه‌ى ليلى است.يعنى كجاوه را به مهد و ليلى را به ماه مانند كرده است.در
حكم است،يعنى در اختيار و تحت فرمان است.در دل اندازش:يعنى به دل او بينداز،الهام كن.جان‌كلام اين است كه:تو را به خدا قسم،كارى كن كه كجاوه ران ليلى،كجاوه را از محل زندگى مجنون‌بگذراند تا مجنون شايد ليلى را ببيند!]

۵ -اى دل،آرزوى جوانى كن،و گرنه طبيعت هر سال صدها گل مانند نسرين و صدها پرنده‌ى‌
خوش‌صدا مانند بلبل مى‌آورد.[بهار عمر،يعنى جوانى،مقصود آن است كه جهان طبيعت هر سال باآوردن گل‌ها جوان مى‌شود.اين ماييم كه با آمدن بهار طبيعت،پير مى‌شويم.پس آرزو كن كه از بهارعمر-جوانى-برخوردار باشى!]

6-چون دل من با گيسوى تو پيمان محبت بسته،تو را به خدا،از لب شيرين خود بخواه كه به او
آرام و قرار بخشد.[با گيسوى تو پيمان بسته،تلويحا به اين معناست كه دلم اسير گيسوى تو و مانند آن‌پريشان است.]

٧ -حافظ،در اين سر پيرى از خدا مى‌خواهد و آرزو مى‌كند كه بر لب جويى بنشيند و دلبر سرو قدى‌
را در آغوش بگيرد.[باغ،استعاره از زندگى و سرو،استعاره از دلبر سرو قد است.]

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type