در آب ها که می نگریم
از آن کرانه ساکت
پسین جمعه پاییز
که عاشقانه می گذریم
در آبهای زلالی که طرح نیمرخ ما
دو ماهی همراه
سبکخرام شنا می کنند سوی بوته نور
در آبها که صدف ها
به سوی جنگل شیلاب
گرفته کوله تقدیر خود به پشت
روانند
در آبگیر زلالی
که ماهیان و وزغ ها را
مظفرانه نشان می دهی و می گویی
نگا
نگاه کن آب آینه ست
به آبها که می نگرم
از آن کرانه که
تنها و بی بهانه می گذرم
از آبهای زلالی که طرح نیم رخ من
رمنده ماهی بی همخرام آبنوردیست
بر آن کرانه که دست تو زیر بازوی من نیست
بر آن کرانه که آب آینه ی زمانه ست
به سوی غار شناور
به گریخ واری گویم بغار
آب زمانه ست
نگا نگاه کن آب آینه ست
صدف نشانه ست
پیام بگذارید