آنانکه مرگ را سپری

آنانکه مرگ را سپریزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

آنانکه بی هراسی بی عشوه تنجشی از وحشت
به آشتی نشستند
با مرگ
آنانکه مرگ را خوابی دراز و بی رویا انگاشتند
آنان با مرگ بر غنیمت
هستی
بیعت کردند
آنان طبیب پیر اجل را پارنج هدیه جان دادند
آنان از هول درد از خوف سیل گردنه خیزاب
از وحشت تلاطم آنان در کام کوسه سنگر کردند
آنان دلاوری را ستری
بر عورت سترونی از شور زندگی
بر عورت عقیمی از عشق
که بی شکوهتر آفاق زیستن را
تنها رنگی
بهانه مایه ماندن می دارد می دارند
آنانکه مرگ را سپر درد می کنند
آنانکه مرگ را
درمان زخم چرکی یاس
آنانکه مرگ را رویایی
من
خار خشکبوته نام آنان را
آتشگران همت
هرگز نکرده ام
من
با تو ای کرانه پندارم ای منظر
تماشا
ای سبز
من با تو
تا کرانه پندار تو
ره در گریوه
گردنه دره
در تنگه های واهمه
خواهم سپرد
من خوف مرگ را دم طاوس نر
من هول مرگ را
با تو
چتر ظریف
از تاب آفتاب هاویه
خواهم کرد
من با تو غرور را سپری
در
هجوم مرگ
با تو خیال را آلاچیقی در تابستان فراغت خواهم کرد
با تو دلاوری را
من بادپای تاختنی از هجوم خون
با تو تناوری را
در چارباد درد
من قایق رهایی
سوی جزیره های سلامت
و آرایش دوباره به پیکار درد
خواهم کرد
از انحنای دور
آنک
باران دیر آمده
می بارد
و ساقه های نازک خود را
در شیب های سوخته می کارد
آنک زمین
ملول و مفکر
از خواب خشکسالی بر می خیزد
نبض هزار دانه پوسیده
از ترشک و پنیرک
آهنگ پر دوام روییدنی دوباره می انگیزد
آنک
باران
با آنکه دیر آمده می بارد
ای خاک بکر
ای خاصه بهاره من
باید که گاو آهن را
از چوب های تازه بپردازیم
باید که گاو ها را فربه کنیم
باید که داس ها را
صیقل دهیم
باید برای ساز چرخ چهاب ها
نت های تازه بنویسیم
باید به بلبلان نخلستان
آهنگ های تازه بیاموزیم
ما زنده ایم
من تو
ای خاک خوب من
ای تپه شقایق
ما نیستیم آنان
که مرگ را رویایی
آنان که مرگ را سپری
آنانکه مرگ را خوابی کردند

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type