آوای وحشزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

پشت مه معلق اسفند اشتران
اشباح بی قواره رویای ساربان
از خوابگاه گرم زمستانی
در گرگ و میش صبح پراکنده می شوند
از جاده معطر پشک و غبار گله میش
آنک سفیده می زند از شیب تپه ها
با ما بیا
به آن طرف هموار
آن سوی این تنازع مشکوک
با ما بیا به مشهد دیدار
سبز و بلیغ و بالغ روح گیاه
در جلوه های خسته در سنگ
در خاک پیر و پژمرده حلول می کند
با شبنمی به دریا خواهی رسید
با شبنمی به خورشید
برگی ترا به قایق خواهد رساند
برگی ترا به باغ
در باغ می توانی بویید سیب راز
سیبی ترا شفاعت خواهد کرد
اشکی ترا خدا
با ما بیا
تا امتلا دره پر سایه
که بوته های گرگم در غلظت مه فلقی
بادامهای کوهی را
در شیب تند دامنه
دنبال می کنند
و دال صد ساله
از سنگ سرخ جوع پلنگ
پل بسته تا رمه
تا تپه بلند تلخانی
با پرواز
شط دراز قهوه ای گله های گاو
با شاخ ها تجسم تهدید
از قریه موج می زند آهسته
تا بوی سبز یونجه
تا شیب های شبنم و شبدر
تا شیب های سرخ شقایق
با ما
بیا
از این مسیل
خاطره سالهای آب
سال سفید سیل
سال گسسته یال و دم ” اهرم او برن“
سالی که خوشه های دو سر
از مزرع رئیسی زد سر
با هندوانه :‌ ده منی و شاداب
با ما بیا
تا نوبه زار کایدی
تا یوزخیز گردنه بزپر
تا مامن گرازان گزدان
وان
قلعه بلند
که ما را
تنهاش بر ضیافت بیگاری جاییست
وز آن به سوی اجباری
بیرون شدن رواست
با من بیا
عموی پیر تست که می خواند
ما فاریاب را آباد کرده ایم
در چار قریه مدرسه را ویران
و دفتر اسامی فرزندان را سوزانده ایم
ما کودکانمان را
آزاد کرده ایم
با من بیا
آن سوی این تلاطم شکاک
با من بیا به قلعه من قله
با من بیا به خانه من خاک

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type