از پای سنگ صبورزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

کجا شد آن همه پرواز ها
کجا شد آن همه پر بر حصار ماه کشیدن
ستاره بازی ها
شهاب وار افق تا افق شیار زدن
دلیر و چالاک
به کاروان
چابک مرغابیان یورش بردن
چو شعله
بال بلند برنده را
به دود تیره فوج عظیم سار زدن
کجا شد آن همه سودایت ای پرنده پیر
عقاب بودی
امیر زاده رویایت را
عقاب بودی ای پادشاه کوه اورنگ
و رشک هر چه بلندست با غرور تو
مصاف داشت
نگاه می کردی
بی خوف خیرگی
به ژرفنای روشنی آفتاب
و با بلند خیالی
و پر شکوه گسترش بال بر فضا
و پر هراس داشتن هرچه برزمین
عقاب بودی
می گفتی بر اوج قله که
من آفتاب ترم
پر بلندم از شعله اش بلند تر است
پرم که برگه فولاد ناگدازنده ست
عقاب بودی آری
امیر
رویایت را
اکنون
غمین کبوتر بیمار برج کهنه خویشی
خمود و خسته و بیمار و خواب
کنار کاسه سفالین خاطرات قدیمی
میان فضله و پوشال آشیانه غربت
گرفته سایه به بالین سنگ صبر
به زیر بال خسته
سر می کنی فرو
که شرم داری از فر قله ها و بلندی ها
به بالهای سنگین منقار می زنی
که التهاب پرواز از آن برگیری
با اشتهای اوج
به هیچ اندوه و رشک
به چشمخندی گویا هیچ طعن و ندامت
کنار روزنه برج
به مرغ های پر افشان و بالهای جوان
به نور باران فوارههای گنجشکان
به جفت گیری ها و به لانه پردازی ها
به
بزم زاغان بر نعش اشتری مرده
به ترکتازی شاهین عرصه نخجیر
نگاه می کنی از جایت
ای پرنده پیر
و با تغافل با دل
دلی که وسوسه اوج کرده می گویی
که : آسمانی داری با رویایت
ای پرنده پیر

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type