او سرسپرده می‌خواست من دل‌سپرده بودم

خانهمحمدعلی بهمنیگزیدهٔ اشعاراو سرسپرده می‌خواست من دل‌سپرده بودم

او سرسپرده می‌خواست من دل‌سپرده بودمزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

من زنده بودم اما، انگار مرده بودم

از بس که روزها را تا شب شمرده بودم

یک عمر دور و تنها، تنها به جرم این که

او سرسپرده می‌خواست، من دل سپرده بودم

یک عمر می‌شد آری در ذره‌ای بگنجم

از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم

در آن هوای دلگیر وقتی غروب می‌شد

گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم

وقتی غروب می‌شد وقتی غروب می‌شد

کاش آن غروب‌ها را از یاد برده بودم

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type