این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد

خانهمحمدعلی بهمنیگزیدهٔ اشعاراین سیب که ناچیده به دامان تو افتاد

این سیب که ناچیده به دامان تو افتادزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد

تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد

ویرانه نشینم من و بیت غزلم را

هرگز نفروشم به دو صد خانهٔ آباد

من حسرت پرواز ندارم به دل آری

در من قفسی هست که می خواهدم آزاد

ای بال تخیل ببر آنجا غزلم را

کش مردم آزاده بگویند مریزاد

من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد

آرام چه می‌جویی از این زادهٔ اضداد؟

می‌خواهم از این پس همه از عشق بگویم

یک عمر عبث داد زدم بر سر بیداد

مگذار که دندان زدهٔ غم شود ای دوست

این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type