بارونزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

وقتی که تنگِ غروب بارون به شیشه می زنه

همه غصه های دنیا توی سینه ی منه

توی قطره های بارون، میشکنه بغض صِدام

دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمی خوام

پشت این پنجره میشنمو آواز می خونم

منتظر واسه رسیدنت تو بارون می مونم

زیر بارون انتظارت رنگ تازه ای داره

منم عاشق ترم انگار وقتی باون می باره

بعضی وقتا که می آی سر روی شونم میزاری

تمومه غصه ها رو، از دل من بر میداری

اما این فقط یه خوابه، خوابه پشت پنجره

وقت بیداری بازم، غم میشینه توی حنجره

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type