بخش ۶۴ – خاتمه

بخش ۶۴ – خاتمهزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

از آن گلشن گرفتم شمه‌ای باز

نهادم نام او را گلشن راز

در او راز دل گلها شکفته است

که تا اکنون کسی دیگر نگفته است

زبان سوسن او جمله گویاست

عیون نرگس او جمله بیناست

تامل کن به چشم دل یکایک

که تا برخیزد از پیش تو این شک

ببین منقول و معقول و حقایق

مصفا کرده در علم دقایق

به چشم منکری منگر در او خوار

که گلها گردد اندر چشم تو خار

نشان ناشناسی ناسپاسی است

شناسایی حق در حق شناسی است

غرض زین جمله آن کز ما کند یاد

عزیزی گویدم رحمت بر او باد

به نام خویش کردم ختم و پایان

الهی عاقبت محمود گردان

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type