تاکزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

ای تاک
بیهوده تاب سرسخت
ناپاک زای پاک
خود را نگاه می کنی آیا
در آبهای سبز
که دیگر نیست ؟
خود را
که قرنهاست
از یاد
ابرهای سبکتاب رفته ای ؟
خود را
سبز بلند بالغ انبوه
کز آسمان آینه آب رفتهای ؟
پاک آفرین ناپاک
ای تاک
شاید کنون به خلسه روییدنی بطئی
رویای جام های لبالب را
با ریشه های سوخته نشخوار می کنی
انگورهای سبز و درشت و زلال را
بر
استران کنده خود بار می کنی ؟
در هایهوی میکده خوابهای تو
شاید
اکنون کبوتران سپید پیاله ها
از چاه شیشه ها
پرواز می کنند
اندیشه های خسته مردان بی پناه
در سنگلاخ گردنه غربت و غرور
تا قله های فتح
تا قله های مفتوح
تا غرفه های وصل
ره باز می کنند
مهجور باغ ها !‌ مطورد خاک
ای تن به داربست افسانههای کهنه سپرده
غافل که داربست تو تاکی است مرده
ای تاک
اینجا یقین خاک
دریاچه بزرگ سرابست
و شک آسمان
خورشید سرد خفته در آب است
ای جفت جوی غمناک
ای تاک
دل خوش مکن به
هلهله آبهای دور
باران مگیر برق پر زنبور
از عمق خشکسار زمان از انحنای عمر زمین
شب سرد و بی هیاهو جاریست
و در اجاق مردک هیزم فروش
هیزم نیست
با خسته تر ز خویشی پیچان هراسناک
از خویشتن گریزان
ای تاک
شب ساکت است و سنگین
با زوزه
شکستن خود بشکن این سکوت
وان داستان کهنه مکرر کن
فرجام تاک تنها تابوت

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type