رو تن زخمی جاده کی غم رفتنو کاشته
کی با غربت جدایی قاب خورشیدو شکسته
کی تو شهر عشق و رویا شعر نفرینو نوشته
کی برای من تنها یه کوه غم جا گذاشته
کی تو اوج قصه هامون منو بی صدا گذاشت
تو کوچ پرنده ها کی تو خوابم پا گذاشت
برای قلبهای خسته بگین آسمون بباره
زیر پای پاک بارون یه کسی گلی بکاره
تن زخمی زیر بارون دیگه مرهمی نداره
میشه تن پوش خیابون چون دیگه جایی نداره
جاده ی خالی حالا منو رو تنش می کاره
رو تن زخمی جاده کی دیگه پاشو می زاره
پیام بگذارید