خویشاوندزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه


تو از قبیله‌ی شعری‌
من خویشاوندت هستم‌
و پشتم از تو گرم است‌
و پشتم از تو گرم است‌
تویی که می‌دانی‌
که تیغ‌های موسمی باد
مرا به خیمه کشانیدند
در خیمه‌
جعبه‌های صدا
صورت‌
سیمای عنصری از جعبه‌
ابیات عسجدی از جعبه‌
بزغاله‌ی هنر
در دیگدان زر
پخته‌
نپخته‌
عجب بساط ملال‌انگیزی‌

هر حرف
هر نوشته‌
هر گام‌
چکمه‌ای ست‌
بر پایی از دروغ‌

تو از قبیله‌ی شعری و شعر نامکتوب‌
و می‌دانی‌
که خیمه‌ها همه خونین‌اند
و تیرها همه نابینا
و چشم‌ها همه بسته‌
و بومیان به شکار یکدیگر
و می‌دانی که همهمه‌ی بازار
بازار شعرهای جعبه‌یی و جنجال‌
سرپوش بانگ‌های نهفته‌ست‌
سرپوش دردهای نگفته‌
ناگفتنی‌
شاید که دکمه‌های پیرهنم‌
گوش مفتّشان باشد
یاران این‌
یاران آن‌
یاران تیغ‌های موسمی باد

تو رمزهای ریاضت‌
تو رازهای رسالت‌
تو قصه‌های قساوت را می‌دانی‌
تو از قبیله‌ی شعری‌
من خویشاوندت هستم‌
و پشتم از تو گرم است‌
و پشتم از تو که می‌دانی گرم است‌

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type