در سفر ساقه های نارس اندیشه ام به سر و تکامل
توقف خواهم کرد
زمستان کوچ خواهد داد رمه ی سردش را به سمت ساقه ی من
و باد خورشید لبانم را خواهد دزدید
دفن خواهد شد زیر کوه برفی کوله بار سفرم
فانوس راهم را خواهد آویخت گورکن به کلنگ مزدش
صبح ناگاه
آسمانی مه آلود و غمین بر تنم خواهد لرزید
مردی گریه اش را به درون نفسم خواهد ریخت
از شکوفه ، گیلاس
بارور خواهم شد
و سفر را تا رسیدن به کمال یک سرو راه خواهم
برد
پیام بگذارید