در قیر شب

در قیر شبزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

دیرگاهی است که در این تنهایی

رنگ خاموشی در طرح لب است

بانگی از دور مرا می‌خواند

لیک پاهایم در قیر شب است

رخنه‌ای نیست در این تاریکی

در و دیوار به هم پیوسته

سایه‌ای لغزد اگر روی زمین

نقش وهمی است ز بندی رسته

نفس آدم‌ها

سر بسر افسرده است

روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا

هر نشاطی مرده است

دست جادویی شب

در به روی من و غم می‌بندد

می‌کنم هر چه تلاش،

او به من می خندد .

نقش‌هایی که کشیدم در روز،

شب ز راه آمد و با دود اندود .

طرح‌هایی که فکندم در شب،

روز پیدا شد و با پنبه زدود .

دیرگاهی است که چون من همه را

رنگ خاموشی در طرح لب است .

جنبشی نیست در این خاموشی

دست‌ها پاها در قیر شب است .

درباره نویسنده:

پیام بگذارید

شما میتوانید اشتراک خود را مدیریت کنید .

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type