زن های ساحلی به زبان
سواحلی حرف نمی زنند
به زبان مس و قلع می گویند
و همین که دیگ های شسته را
از آب شور دریا خالی کردند
اجاق های کومه ها
گر می گیرند
و خشم نثار کودکان باریک می کنند
و اشتهای بی کرانه
زنان ساحلی به زبان قلع هم نمی گویند دیگر
به زبان گوشت می گویند که در خانه نیست
در زخم هایی است
که کودکان باریک از آنها بر خشت می افتند
و قطار می شوند سوی دیگ های بی ماهی
زنان ساحلی به
زبان عشق نمی گویند که در کومه نیست
به زبان مرگ می گویند که مردان سوخته را شب ها
با دهان های گردابی می بلعد
پیام بگذارید