در این ساحل شب من از اعتماد دستان خورشید به مرداب می
ترسم
در این بستر خفته ی نور من از باوری که شکفته ز رگهای سرداب می
می لرزم
در این تیرگیهای سبز ، در این
پایکوبی ابلیس
من از ساغر مستی تو که مضراب شوری ست بر مغز ابلیس
می هراسم
در این ساحل شب من از اعتماد دستان خورشید به مرداب می
ترسم
در این بستر خفته ی نور من از باوری که شکفته ز رگهای سرداب می
می لرزم
در این تیرگیهای سبز ، در این
پایکوبی ابلیس
من از ساغر مستی تو که مضراب شوری ست بر مغز ابلیس
می هراسم
پیام بگذارید