قوچ پیشاهنگ
شاخ های ستبر برگشته ی تو
آب های منجمد شده ی درون تواند
هر بندی تجسد سالی
از چند برکه آب خورده ای
و چند گلوله ی به
خطا رفته
میانه ی این بندها را شیار زده است
خوشا به حالت
تو از این معما هیچ نمی دانی
موهای من
شیهه های منجمد شده ی قلب تازیانه خورده اند
و ناخن هایم را
پلنگ های ماه گیر
که از آبخور جگرم فرا جهیده اند
سنگ شده اند میان قله و ماه
سپیدی
گردن کدام آهو
بر من تابیده ، پری زده ام کرده
از چند چشم رموک
این همه غرق شبنم شده ام ؟
بدان به حال من
که از این همه معما هیچ نمی دانم
پیام بگذارید