شمارهٔ ۱۲۱

شمارهٔ ۱۲۱زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

میروم سویِ خرابات که پیرم آنجاست

جای دیگر چه کنم عذر پذیرم آنجاست

گر به شکلم تو جدا بینی و دور از برِ دوست

جان که از وی نفسی نیست گریزم آنجاست

نیست جایی دگر آن کس که ستم کرد و برفت

دامنش روزِ مکافات بگیرم آنجاست

دارم آنجا به غریبی و به تنهایی خوی

سپه و مملکت و تاج و سریرم آنجاست

گر ندارم خبر از خویشتن اینجا چه عجب

فهم و وهم و نظر و فکر و ضمیرم آنجاست

چند سرگشته روم در شب تاریکِ فراق

رفتم آنجا که رخ بدرِ مُنیرم آنجاست

به چه مشغولم ازین جا به چه آنجا نروم

که دل و جان نزاری فقیرم آنجاست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type