شمارهٔ ۱۷۰

شمارهٔ ۱۷۰زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

به قامت تو که تشویش سرو بستان است

به طلعت تو که تشویر ماه تابان است

به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است

به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است

به سینه ی تو که از رشک اش آب گردد سیم

به غمزه تو که در سینه، جفت پیکان است

به عارض تو که از غایت لطافت او

عرق نشسته ز خجلت بر آب حیوان است

به ساعد تو که سر پنجة نگارینش

خضاب کرده به خون بسی مسلمان است

بدان دو نرگس جادو که در ممالک حسن

هزار فتنه و آشوب از آن دو فتّان است

به حلقه حلقة زلف از فراز خورشیدت

که طرّه هاش چو دور قمر پریشان است

به روشنایی خورشید عالم آرایت

که همچو ذرّه در او چشم عقل حیران است

به رایحات عرق چین نازکت که درو

خواص پیرهن و چشم پیر کنعان است

که بی تو شخص نزاری چنان نزار شده است

که ره فراسر کارش نمیتوان دانست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type