شمارهٔ ۱۹۹

شمارهٔ ۱۹۹زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

ای من غلام آنکه غلام غلام توست

در آرزوی جرعه ی جام مدام توست

جام جهان نمای جم و چشمه ی خضر

گر راست بشنوند زمن عکس جام توست

بر مقدم تو گر برود گو برو سرم

سرهای گرد نان جهان زیر گام توست

گر شد دل رمیده ی من رام عشق تو

نبود عجب که توسن افلاک رام توست

هرگز نه ممکن است که خواهد خلاص یافت

هر دل که قید سلسله ی همچو دام توست

جایی دگر کدام و پناهی دگر کجا

اینش نه بس که در حرم اهتمام توست

گر بگذرد نزاری بر یاد خاطرت

او را تمام اگر چه که او ناتمام توست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type