شمارهٔ ۲۴۵

شمارهٔ ۲۴۵زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

خوشا وقتِ دیوانگانِ الست

که بی دل دلیرند و بی باده مست

بهشت و جهنّم زده پشتِ پای

ز دنیا و دین کرده کوتاه دست

ز اضداد توحید صورت مبند

که این رشته دیرست کز هم گسست

ز پیوندِ مبداست این اتّصال

که آن جا جدا شد عسل از کبست

در ابداع از آن جا که نیک است و بد

بلندش همان قدر دارد که پست

از آن جا که معشوق و عاشق یکی ست

برون آمد از جان و در جان نشست

اگر تو برون رفتی از خویشتن

جزو منگر ای یار تا هیچ هست

مقاماتِ تو سدرة المنتهاست

چه باشی درین خاک دان پای بست

دل هر که با عشق پیوند یافت

ز بیغارۀ عقل باری برست

خنک آن برافکنده بنیادِ خویش

که یک باره از کفر و دین برشکست

نمود اوّل و باز در پرده شد

نزاری از آن روی شد بت پرست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type