شمارهٔ ۲۶۳

شمارهٔ ۲۶۳زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

ما دوست نداریم دگر هیچ به جز دوست

گر دوست نه با دوست بود دشمنِ ما اوست

چه دشمن و چه دوست به جز او همه هیچ­اند

گر اوست همه اوست و گر دوست همه دوست

خاکِ در او چیست مرا ماءِ معین است

کنجِ غم او چیست مرا روضه مینوست

گر بار دهد یار وگرنه بکشم بار

تا بار دهد بارکشی شیوه خوش خوست

آن را که خبر نیست زخود هرچه ازو گفت

بیهوده درایی­ست اگر چند سخن گوست

مشنو که نصیبی ز وجودست عدم را

از مغز چه گوید که ندارد خبر از پوست

ای باد از آن زلفِ پر از چین که نسیمش

در نیفه هرچین حسدِ نافه آهوست

زان رایحه هر سوخته را آرزویی هست

مارا هم ازو حاصلِ این مرتبه مرجوست

بویی به نزاری برسان هین که معیّن

دردِ دلِ او را نفسِ پاکِ تو داروست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type