شمارهٔ ۲۷۹

شمارهٔ ۲۷۹زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

این ذاتِ مطهّر مگر از نور سرشته ست

وین سروِ خرامان مگر از باغِ بهشت است

با این همه شیرینی و چالاکی و چستی

خوش خُلق و نکوسیرت و پاکیزه سرشت است

با صورتِ زیبایِ چنین آینه سیما

از آیینۀ چرخ مگویید که زشت است

هرگز پدر و مادرِ گیتی نشنیدم

فرزند بدین شیوه که پرورد و که کشته ست

بگذار سرم تا برود در قدمِ دوست

خود بر سرم اندر ازل این حکم نوشته ست

گو شحنه به زندان مفرستم که وجودم

از دیدۀ سوزن به درآید که چو رشته ست

گویند چنان شیخ چنین شوخ نباشد

آری که بسی مسجد جامع که کنشت است

گو هردوجهان زیر و زبر شو که نزاری

با یاد تو یاد همه از دست بهشسته ست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type