شمارهٔ ۳۱۷

شمارهٔ ۳۱۷زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

بی تو ای آرام جان یک ساعتم آرام نیست

وز تو ام حاصل به جز هجران نافرجام نسیت

گر من از آشفتگی شوری کنم معذور دار

هر که را دل بر سر آتش بود ارام نیست

دوزخی در سینه دارم زاتش هجران و دل

گر بسوزد گو بسوز الحمدلله خام نیست

شیشه ی ناموس اگر بر سنگ بدنامی زنم

شیشه گو بشکن به حمدالله کفم بی جام نیست

مردمان بی التفاتی های ما را منکرند

در مراتب منزلی کمتر ز ننگ و نام نیست

عقده ی امّید را از راه خود برداشتم

از جهنم تا به جنت بیش و کم یک گام نیست

من بتی را میپرستم سیم تن ، تو سنگ و خاک

ای ملامت گر پری رویی کم از اصنام نیست

تا بت چون سرو من در باغ حسن آید به بر

صبر باید کرد کین فرصت به هر ایام نیست

عاشق صادق نزاری با مراد دل به دوست

دست در کش کی کند گر ثابت الاقدام نیست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type