شمارهٔ ۳۲۴

شمارهٔ ۳۲۴زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

خوش تر از عشق پرستی به جهان کاری نیست

جان ندارد که دلش از پی دل داری نیست

هم دم دیو به از مونس خود ، خود بودن

آدمی نیست حقیقت که پری داری نیست

نشود عافیت و عشق مسلّم کس را

هر دو با هم مطلب ، نیست به هم آری نیست

هر کجا نی شکری زهر گیاهی با اوست

هیچ گل نیست که بر دامن او خاری نیست

مار اگر بر سر گنج است چه شاید کردن

گنج بی مار بود نیک مرا باری نیست

یار شایسته ندارد کس وگر دارد نیز

اغلب آن است که بی صحبت اغیاری نیست

من خودم آن روز نخواهم که شب آید بر من

کان شب اندر نظرم تا به سحر یاری نیست

خون بخورده ست نزاری و نخورده ست بری

شاخ عشق است که از عیش بر او باری نیست

عشق بگذار گر آسایش خود می طلبی

زان که در عشق ز آسودگی آثاری نیست

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type