شمارهٔ ۳۹۲

شمارهٔ ۳۹۲زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

قد قامت الصّلات برآمد ز بامداد

برخیز ساقیا بستان از مدام داد

گر بر حلال زاده حرام است خون رز

پس آب و نان حرام بود بر حرام زاد

بگذار تا نماز کند اقضی القضات

برنه پیاله ای به کفش تا سلام داد

بسیار در محامد رز شعر گفته اند

من نیز هم ولیک ندارم تمام یاد

دهقان که در عمارت رز سعی می کند

عمرش مدام باشد و بختش مدام باد

از خنب خانه می دمد این خوش نفس نسیم

یا از بهشت می وزد این خوش خرام باد

شادم به قرض دادن و دادن به وجه می

چون من کسی که دید که باشد به وام شاد

کلّی طمع ببر ز عوانان نزاریا

رو کرد کان دهر نه این ها کدام زاد

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type