شمارهٔ ۴۰۹

شمارهٔ ۴۰۹زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

چه می کنم ز دلی کو ز یار برگردد

روا بود که چنان دل ز دیده در گردد

مرا نباشد از آن دل که گر به جان آید

ز جورِ دوست بنالد ز عهد برگردد

دلم ز پایِ تو ای دوست بر نتابد سر

اگر ز دستِ تو در پایِ غم به سر گردد

نگردد از تو دلم گر به خونش گردانی

مگر ز دیده فرو گردد از تو گر گردد

دلِ [مرا] دلِ آن کی بود معاذالله

که با تو گر جگرش خون کنی دگر گردد

نزاریا سخنت تازه دار و کاغذ و کلک

که خود حدیثِ تو اندر جهان سمر گردد

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type