شمارهٔ ۴۱۴

شمارهٔ ۴۱۴زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

هم چو من دل بری که جان دارد

کس ندانم که در جهان دارد

دل برِ من مگر همه جان است

نه چو انسان که جسم و جان دارد

چشم او گر نه سر به سر شوخ است

پس چرا هم چو روح آن دارد

باده و انگبین و آبِ حیات

هر سه اندر یکی مکان دارد

ور نداری ز من قبول آنک

کوثر اندر لب و دهان دارد

به حقیقت اگر بگویم راست

صفت و صورتِ جنان دارد

سخت بد خوست با نکورویی

راستی عادتی چنان دارد

چون نزاری هزار مملوکش

سرِ خدمت بر آستان دارد

هر چه در چشمِ پاک بازآید

تا به جان جمله در میان دارد

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type