شمارهٔ ۴۴۸

شمارهٔ ۴۴۸زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

وه چه غم بود که بختم به تو منسوب نکرد

صبر از این بیش که من می کنم ایوب نکرد

این ملامت که من از هجر تو با خود کردم

در فراق پسر گم شده یعقوب نکرد

قلم از جور تو بر حرفِ غمی ننهادم

کِم خیال تو سیه روی چو مکتوب نکرد

ساغری می که به من داد به یاد لب تو

که ز بس گریه کنارم می مقلوب نکرد

آخر ای دیده حجاب از من مسکین چه کنی

در مثل خوب نگویند که نا خوب نکرد

روی من آینه از آهن چینی پندار

روی زیبا کسی از آینه محجوب نکرد

با که گویم که رقیب آنکه مرا دشمن بود

کرد بر درد دلم رحمت و محبوب نکرد

من بدین واقعه خاصم ، نه که کس در رهِ عشق

پای ننهاد که سر در سر مطلوب نکرد

سر ز بیداد نزاری چه کشی تن در دِه

کو دلی کز ستم عشق لگد کوب نکرد

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type