شمارهٔ ۴۶۱

شمارهٔ ۴۶۱زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

یارِ ما ولوله در عالمِ راز اندازد

گر نقابی که برانداخته باز اندازد

خوشش آن قامت و بالا که خود استادِ ازل

کسوتِ حسن به بالایِ دراز اندازد

ساقیا باده دمادم ده و با چنگی گوی

تا ز آهنگِ عراقم به حجاز اندازد

دشمنِ سختِ من است آن که حدیثِ من و دوست

نه به عکسِ روشِ عقل فراز اندازد

بارها خواستمش گفت که یک حلقه از آن

زلف در حلقِ ملامت گرِ راز اندازد

غیرتم باز پشیمان کند و داند عقل

که خیالم به چنین فکرِ مجاز اندازد

چشم بر هم مزن ای دیده که برخواهد خاست

فتنۀ تازه به هر غمزه که باز اندازد

واعظی گفت به مقصد نرسد الّا آن

که به مسجد رود و سر به نیاز اندازد

خود خیالِ تو نزاریِ خراباتی را

نگذارد که مصلاً به نماز اندازد

هر که محمود بود بر همه عالم بندد

درِ آن دیده که بر رویِ ایاز اندازد

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type