شمارهٔ ۵۷۲

شمارهٔ ۵۷۲زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

ما را نه ممکن است که از تو به سر شود

گر حکمِ آفرینشِ عالم دگر شود

آرام نیست یک نفسم در فراقِ تو

صبرم میسّر از تو دریغا اگر شود

گر جرمِ آفتاب بپوشد شگفت نیست

از دودِ آهِ من که به بالایِ سر شود

نامِ تو بر زبانِ قلم می دهم برون

بگذار تا سرم به سرِ خامه در شود

هر جان که دل به ابرویِ هم چون کمان دهد

باید که پیشِ تیرِ ملامت سپر شود

کو همّتی که بر شکند از وجودِ خویش

تا قصّۀ مطوّلِ ما مختصر شود

می بایدم که محو شوم در کمالِ دوست

زان پیش تر که مدّعیان را خبر شود

جانم در آرزویِ جمالت ز بس شتاب

هر دم گمان برم که ز قالب به در شود

تا پس نه دیر زود در اطرافِ کاینات

حسنِ تو هم چو نامِ نزاری سمر شود

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type