شمارهٔ ۵۷۸

شمارهٔ ۵۷۸زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

آخر شبِ جدایی روزی مگر سرآید

وان آفتابِ وصلت از جانبی برآید

تو سر کشیده و من طوقِ وفا به گردن

ساکن که اسبِ حسنت ناگه به سر درآید

ای سروِ باغِ جانم بخرام تا به بستان

کز قامتِ بلندت خم در صنوبر آید

درمان چه می کند دل درد از تو راحت آمد

مرهم چه می نهد جان زخم از تو خوش تر آید

در عشق مردِ صادق هم چون خلیل باید

تا وقتِ آزمایش آتش برو برآید

آن جا که بی محابا تیرِ بلا روان شد

مردی تمام باید تا در برابر آید

ای پای مال کرده بی خود نزاری ات را

آری چو بر سر آیی باشد که بر سر آید

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type