شمارهٔ ۵۹۷

شمارهٔ ۵۹۷زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

ساقیا تا خاطرم گیرد قرار

بیش تر هین هان بده کاسی سه چار

اضطرابِ خاطرِ مجروح را

جز به می تسکین نیاید می بیار

تا شود ساکن زمانی دردِ سر

دست گیرم باش یک دم پای دار

تو مرا معذور دار ار من تو را

رنجه می دارم به حکمِ اضطرار

بی قرارم از چه از بس دردِ دل

تو درین آتش ممانم بی قرار

میخِ مجلس بودن از کسلانی است

در گرانان در فرو بند استوار

از ملامت می شود مغزم تهی

با گران جان نسبتی دارد خمار

خونِ رز در گردنِ هر کس دریغ

احتراز از خونِ ناحق زینهار

می خوری چندان مخور کز دستِ عقل

جهل بستاند زمامِ اختیار

ما و می بر یادِ رویِ دوستان

با کسی دیگر نزاری را چه کار

حالیا غلمان و حوران حاضرند

بر امیدِ نسیه تا چند انتظار

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type