شمارهٔ ۶۶۵

شمارهٔ ۶۶۵زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

عاشق ازین شیوه نگشته ست کس

خود نه محبّت نه همین است و بس

تا غم دل شرح دهم یک زمان

تا به رخت در نگرم یک نفس

روز نباشد درِ من بی‌رقیب

شب نبود کوچهٔ من بی عسس

گر هوست بر سر من می‌زنند

در سر من جز هوست نیست بس

می¬بدهی تا نکنم بی‌خودی

مهر کنی قند ز دست مگس

بلبل شوریده نباشد خموش

باغ همان است و همانش قفس

گر سرش از مغز نبودی تهی

آن‌همه فریاد نکردی جرس

هرکه به قید تو گرفتار شد

تا ندهد جان نرهد زین حرس

رخ به جفا در نکشم وز وفا

برهمه عشّاق دوانم فرس

هر دو ز بحرند به نسبت ولیک

دُر ز صدف یافت شود نه ز خس

کرد و کیاییِ نزاری تویی

خواه به کارش رس و خواهی مرس

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type