شمارهٔ ۶۸۱

شمارهٔ ۶۸۱زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

وَه وَه از جانِ به لب آمده بر بویِ لبش

وزتنِ مانده خیالی ز خیالِ قصبش

زلف و رویش هبل ولاتِ منِ مجنون اند

شب و روزِ منِ آسیمه سر از روز و شبش

ز ابتدا بی دلی و شیفته رایی کردن

از کجا خاست مرا با تو بگویم سببش

بوسه یی چند به من داد وز آن وقت چنین

جگرم گرم شده ست از لبِ هم چون رطبش

زندگانیِ من و عمرِ گرامی آن است

که بقایایِ بقا صرف کنم در طلبش

گر دلم برد نگارا به سرِ زلفِ تو دست

من نیارم تو بفرمای به واجب ادبش

گر چه بی وجه بود عیب و ملامت کردن

بی دلی را که بود آرزویت مستحبش

شرحِ حسنِ تو به تفضیل نمی یارم گفت

گاه گاه از پیِ تخفیف کنم منتخبش

گر جهان خلد برین است نزاری را بس

سرِ کویِ تو مقاماتِ نشاط و طربش

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type