شمارهٔ ۶۸

شمارهٔ ۶۸زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

دوش می دیدم که بودی در کنارم آفتاب

داشتی بر کف گرفته تا به لب جام شراب

دوستکامی خورد و بر دستم نهاد و بوسه داد

گفت امشب از لبم انصاف خواه و کام یاب

گاه از خورشید چون خفاش حیران بودمی

گاه همچون ذره در هم رفته از بس اضطراب

گاه سر بنهادمی بر پاش همچون دامنش

گاه بر پیچیدمی زلفش به گردن چون طناب

گاه دستی کردمی آهسته در گیسوی او

بوسه ها بربودمی گاه از دهانش بر شتاب

گاه از بوی عرق چینش دماغم پر بخور

گه ز زلف عنبرینش دامنم پر مشک ناب

گه کنارم از میانش همچو کوثر پر زلال

گه دهانم از لبانش حلقه لعل مذاب

بر سرم کردی پیاپی چند جام آتشین

بر جمال عالم آرایش شدم مست و خراب

مست در آغوش او بودم که خوابم در ربود

بیش از این اگه نی ام اِمّا خطا اِمّا صواب

من ندانم یعلم الله تا به شب خورشید را

چون توان در بر به بیداری گرفتن یا به خواب

در مقامات محقق خوب و بیداری یکی ست

خوش نزاری خوش مقامی یافتی خیرالمآب

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type