شمارهٔ ۷۱۶

شمارهٔ ۷۱۶زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

ای زلف تو تکیه کرده بر گوش

وی جعد تو حلقه گشته بر دوش

ای کرده تنم ز عشق مفتون

وی کرده ولم ز رنج مدهوش

چون رزم کنی و بزم سازی

ای لاله رخ سمن بنا گوش

گویند ترا مه قدح گیر

خوانند تورا بت زره پوش

گیرم که شبی مرا به خلوت

تا روز نگیری اندر آغوش

نیکو نبود که بیگناهی

یک باره کنی مرا فراموش

هر گه که کنم عتاب با تو

عمدا ببری ز خویشتن هوش

گیرم ندهی جواب من خوش

باری سخنی به طبع بنیوش

می کرد نزاری تو تا صبح

از ناله من جهان پر از جوش

یارب شب تو مباد هرگز

زان گونه که من گذاشتم دوش

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type