شمارهٔ ۷۶۱

شمارهٔ ۷۶۱زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

صبح دَم دوش برآورد منادی بلبل

هین که باز از تُتُقِ غنچه برون آمد گل

مطربِ زهره نوا ساقیِ خورشید لقا

خوش بود خاصه که بر طلعتِ گل نوشی مُل

نازکان سرخوش و برطرفِ چمن طوف کنان

مرغکان مست و در افکنده به بستان غلغل

وقت را باش به نقد و طمع از نسیه ببُر

دیرگاه است که این سیل ببرده ست آن پُل

بلبلِ شیفته از جرعۀ جامِ میِ شوق

مست باشد نه چو قمری ز شرابِ آمل

نروی در پیِ دل تا نشوی خوار چو من

هر که او در پیِ دل رفت در افتاد به کل

گر به شب طوق کنم زلفِ دل آرام به روز

شحنه بر گردنِ من گو به غرامت نه غل

دیده پیش است اگر خار گزاید ور نیش

سینه کردم سپر ار تیغ زند ور تاول

بر نزاریِ نزار این همه تشنیعِ رقیب

باغ بان برد گل و شیفته بر گل بلبل

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type