شمارهٔ ۷۷۱

شمارهٔ ۷۷۱زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

بیا دل ز دنیایِ دون بر گسل

که بس رونقی نیست در آب و گل

سلوکِ تو از خود برون رفتن است

شدن با دگر سالکان متّصل

به دنبالِ آن سالکان کی رسی

به احوالِ دنیا چنین مشتغل

گروهی گرفته رهِ فلسفه

گروهی دگر مذهبِ معتزل

علی الجمله هر کس به خود مذهبی

نهادند از یک دگر منفصل

مقصّر جدا گشته غالی جدا

برون رفته از جاده ی معتدل

رهِ راستان است و فرمان بَران

زری پاک و پاکیزه از غشّ و غل

قیامت که موقوف دارند خلق

به نَطوی السّماءَ کطیِ السِجِل

اگر سّرِ این سَتر پیدا کنم

کجا طاقت آرند کو محتمل

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type