شمارهٔ ۷۹۸

شمارهٔ ۷۹۸زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

دلِ گم کرده را چندان که می جویم نمی یابم

همان به تر که بر دنبالِ مرغِ رفته نشتابم

دم از من بر نمی آید غم از من بر نمی گردد

ملول از جمعِ حُسّادم نفور از منعِ بوّابم

توانم چاره یی کردن دمی با خود برآوردن

اگر جمعیّتِ خاطر مرتّب دارد اسبابم

چنان مستوحش از خویشم چنان مستغرقِ فکرم

که از مشغولیِ خاطر نمی گیرد دگر خوابم

اگر وقتی دگر در آشنایی می زدم دستی

کنونم پای از جا رفت و از سر برگذشت آبم

منم این در قفایِ بخت ضایع کرده سرگردان

برون رفتند و بر بستند رخت از منزل اصحابم

نظر پیوسته بر محرابِ ابرویِ بتان دارم

مسلمانی نباشد روی اگر از قبله بر تابم

عبادت خانه رد کردم به رندی سر برآوردم

چو ابرویِ بتان دیدم بگشت از قبله محرابم

نصیحت در نمی گیرد ملامت گر نمی داند

که رغبت می کشد با مرکزِ فطرت به قلّابم

نزاری ای به زاری باز می گوی و اسف می خور

دل گم کرده را چندان که می جویم نمی یابم

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type