این منم که با توخوبم نفسه چشات امیرم
توی عصرسنگ کشی ها که نبود و نده پیرم
این منم که غصه هامو با تو در میون میزارم
برات ازدلتنگی میگم واسه طاقتی که دارم
این تویی که عاشقانه به کنار من میشینی
واسه من دیوونه میشی اگه دوریمو ببینی
پس چه خوبه که غرورتو به دور دور بریزی
با وقار باشی و مومن از رفاقت نگریزی
این منم که خواسته ها تو می خوام رو چشام بزارم
سنگ خارا اگه خواستی میرم از جا در میارم
این منم که بی تو هستیم یه کویر شوره زاره
ولی با تو اگه خواستی میشه بارونو می باره
این تویی اون پاکدلی که نگین سازش من
دونه دونه تار موهات پره از نوازش من
پس چه خوبه که غرورتو به دور دور بریزی
با وقار باشی و هرگز از رفاقت نگریزی
پیام بگذارید