غزل شمارهٔ ۱۰۷

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۰۷

غزل شمارهٔ ۱۰۷زمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

حسن تو همیشه در فزون باد

رویت همه ساله لاله گون باد

اندر سر ما خیال عشقت

هر روز که باد در فزون باد

هر سرو که در چمن درآید

در خدمت قامتت نگون باد

چشمی که نه فتنه تو باشد

چون گوهر اشک غرق خون باد

چشم تو ز بهر دلربایی

در کردن سحر ذوفنون باد

هر جا که دلیست در غم تو

بی صبر و قرار و بی سکون باد

قد همه دلبران عالم

پیش الف قدت چو نون باد

هر دل که ز عشق توست خالی

از حلقه وصل تو برون باد

لعل تو که هست جان حافظ

دور از لب مردمان دون باد

 

 

(۱) زیبایی جمال تو پیوسته رو به زیادی و رنگ رویت پیوسته اوقات گلگون و شاداب بادا.

(۲) و امیدوارم خیال عشق تو هر روز که می‌گذرد و در سرمن بیشتر شود.

(۳) قد همه دلربایان عالم، در پیش قامت تو خمیده و بر حال کرنش باد.

(۴) هر سروی که در باغ بروید، در پیش قد رسای الف مانند تو چون نون خمیده باد.

(۵) چشمی که مفتون زیبایی تو نباشد چون دانه‌های اشک غرق خون بادا.

(۶) چشم تو درکار سحر و برای دلربایی مسلط و استاد بادا.

(۷) در غم تو هرجا که دلی هست ناشکیبا وبی‌آرام باشد.

(۸) الهی آن کس که پذیرنده و آماده دوری و فراق نیست از جرگه وصال تو بیرون باشد.

(۹) لب لعل تو که برای حافظ چون جان عزیز است از لب فرومایگان و نامردمان به دور باد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type