غزل شمارهٔ ۱۳۰ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۳۰ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۱۳۰ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

سحر بلبل حکایت با صبا کرد

که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد

و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد

غلام همت آن نازنینم

که کار خیر بی روی و ریا کرد

من از بیگانگان دیگر ننالم

که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

گر از سلطان طمع کردم خطا بود

ور از دلبر وفا جستم جفا کرد

خوشش باد آن نسیم صبحگاهی

که درد شب نشینان را دوا کرد

نقاب گل کشید و زلف سنبل

گره بند قبای غنچه وا کرد

به هر سو بلبل عاشق در افغان

تنعم از میان باد صبا کرد

بشارت بر به کوی می فروشان

که حافظ توبه از زهد ریا کرد

وفا از خواجگان شهر با من

کمال دولت و دین بوالوفا کرد

 

شرح ابیات غزل

 

(1) سحر گاهان بلبل باد صبا حكايت كرد كه ديدي عشق روي گل با ما چها كرد.

(2) از آن رنگ سرخ چهره اش مرا دلخون و ازاين چهره چون گلشن ، به خار اندوه مبتلا كرد .

(3) من بنده همت آن محبوب نازنيني هستم كه كار خير را بدون ريا و تظاهر انجام داد.

(4) از آن بيگانگان ديگر گله نمي كنم ، چرا كه هر جور وستمي به من شد آن آشنا كرد.

(5) اگر از پادشاه انتظار كمك داشتم اشتباه بود و اگر از محبوب ، اميد وفاداري در دل مي پروريدم بر من ستم روا داشت .

(6) آن نسيم سحري خوش وخوب باشد كه درد خستگي شب زنده داران را درمان كرد.

(7) ( آن نسيم سحري) نقاب از چهره گل برداشت و زلف سنبل را آشكار ساخت و گره از بند قباي غنچه گشود.

(8) بلبل عاشق ، در هر گوشه وكنار در كار ناله وزاري است و اين ميان بادصبا از اين نعمت بهر ه برداري مي كند.

(9) اين خبر خوش را به كوي مي فروشان برسان كه حافظ از زهد و تقوي دروغين توبه كرد.

(10) از بزرگان شهرف خواجه كمال الدين ابوالوفا با من راه ورسم وفا را انجام رسانيد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type