غزل شمارهٔ ۱۳۷ ب همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۳۷ ب همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۱۳۷ ب همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

دل از من برد و روی از من نهان کرد

خدا را با که این بازی توان کرد

شب تنهاییم در قصد جان بود

خیالش لطف‌های بی‌کران کرد

چرا چون لاله خونین دل نباشم

که با ما نرگس او سرگران کرد

که را گویم که با این درد جان سوز

طبیبم قصد جان ناتوان کرد

بدان سان سوخت چون شمعم که بر من

صراحی گریه و بربط فغان کرد

صبا گر چاره داری وقت وقت است

که درد اشتیاقم قصد جان کرد

میان مهربانان کی توان گفت

که یار ما چنین گفت و چنان کرد

عدو با جان حافظ آن نکردی

که تیر چشم آن ابروکمان کرد

 

شرح ابیات غزل

(1)دل مرا ربود و روي خو د را از من پنهان كرد . به خاطر خدا انصاف دهيد، چه كسي را مي توان اين گونه بازي داد.

(2) (وحشت) شب تنهايي قصد جان مرا كرده بود (كه) تصوير خيالي او لطفهاي فراوان كر د( و مرا از تنهايي نجات بخشيد.

(3) چرا مانند دلم مالامال خون نباشد كه چشم چون نرگس او با ما بي التفات و سرسنگين است.

(4) كجا باز گو كنم ( با كه باز گو كنم ) كه با اين دردي كه آتش به جانم زده است ، طبيب قصد كشتن من بيچاره را كرده است.

(5) آنگونه چون شمع مرا سوزانيد كه صراحي به حالم گريه كرد و بربط فغان وناله برآورد.

(6) اي نسيم صبا اگر راه چاره يي به نظرت مي رسد هم اكنون وقت آن فرا رسيده است زيرا درد شوق ديدار او آهنگ كشتن مرا كرده است .

(7) با دوستان مهربان چگونه مي توان بازگو كرد كه يار ما با ما بدين سان سخن گفت و بدين رفتار كرد .

(8) دشمن با جان حافظ كاري را كه تير نگاه چشم آن كمان ابرو كرد، نمي كرد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type