غزل شمارهٔ ۱۴۱ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۴۱ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۱۴۱ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار

طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر

وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد

ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب

نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد

آن که پرنقش زد این دایره مینایی

کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد

فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت

یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

 

شرح ابیات غزل

(1)ای دل دیدی که باز غم عشق چه کار کرد! چگونه محبوب رفت و با یار وفادار خود چه کرد!
(2) ای داد از دست آن چشم جادوگر که چه هنگامه یی بر پا کرد و اِی وای از آن چشم مست که با مردم هشیار چه رفتاری داشت.
(3) اشک من از بی مهری محبوب به رنگ سرخ شفق در آمد. بنگر که بخت ناسازگاردر این کار چه کرد.
(4) سحر گاهان از جانب منزل لیلی برقی درخشیدن گرفت . عجبا که با خرمن جان مجنون پریشان دل چه کرد!
 (5)ساقی! جام شراب به من رسان که بر من معلوم نیست که دست نقاش ناشناس در پشت پرده کارگاه رموز خلقت چه نقشی را به تصویر کشیده است .
(6)  بر هیچ کس معلوم نشد که آن کسی که این فلک لاجوردی رنگ  را با به گردش در آوردن پرگار ، چنین پر نقش و نگار آفرید چه کرد!
(7) فکرو اندیشه ناشی از عشق به معرفت الهی ، آتشی از غم (حیرت)  در دل حافظ زده، آن را بسوزانید. بنگرید که غم ، این همدم و دوستی قدیمی با یار خود چه رفتاری کرد!

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type