دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره مخموری کرد
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد
غنچه گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
شرح ابیات غزل
(1) دوستان، دختر رَز از پرده نشینی و پنهانکاری دخترانه خود توبه کرده نزدمحتسب رفت و بر حسب پروانه و جواز به کار مشغول شد.
(2) (او) از پشت پرده به مجلس در آمد ، عرق شرم از چهره اش پاک کنید تا سبب دوری و کناره گبری خود را از باده نوشان باز گوید.
(3) حالیا جای آن دارد دختر مستی که اینهمه خود را از انظار می پوشانید ، به عقد در آورده به او دست یابند. (4) ای دل برای من این خبر خوش مژدگانی بده که نوازنده عشق یکبار دیگر سرود شادی نواخت و خماری را برطرف ساخت.
(5) اگر طبع شعر من از بوی خوش شراب شکوفا شد جای شگفتی نیست ، چرا که بلبل هم از دیدن برگ گل سرخ ، به وجد و شادی در آمد.
(6) لکه یی را که شراب بر خرقه صوفی جای نهاد نه با هفت بار شستشو که به صد بار سوزانیدن نیز از بین نمی رود .
(7) حافظ ، فروتنی و تواضع را از دست مده چرا که حسود آبرو و مال و دل و دین خود را فدای غرور وخودخواهی خود کرد.
پیام بگذارید