غزل شمارهٔ ۱۵۴ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۵۴ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۱۵۴ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد

شعری بخوان که با او رطل گران توان زد

بر آستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

قد خمیده ما سهلت نماید اما

بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد

در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی

جام می مغانه هم با مغان توان زد

درویش را نباشد برگ سرای سلطان

ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند

عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد

گر دولت وصالت خواهد دری گشودن

سرها بدین تخیل بر آستان توان زد

عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است

چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد

شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست

گر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد

حافظ به حق قرآن کز شید و زرق بازآی

باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد

 

شرح ابیات غزل

 (1)( ای مطرب ) آهنگی بنواز که بتوان هماهنگ با آن آهی از دل برکشید و شعری بخوان که بتوان با آن جام بزرگی از شراب را سرکشید.
(2) اگر بتوان سر بر درگاه و حریم خانه معشوق نهاد می توان بانگ پیروزی و افتخار را سر داده به گوش آسمان رسانید.
 (3) قد خم شده ما در نظر تو بی مقدار و حقیر می نماید ( در حالی که ) از این کمان منحنی می توان تیر بر چشم دشمن زد.
 (4) خانقاه جایی نیست که اسرار عشقبازی در آن بگنجد و به بیرون درز نکند . جام شراب مغانه را باید با مغان نوشید.
( 5) درویش را ساز و برگ مناسبی برای (رفتن به) سرای سلطان نیست ما فقط یک خرقه کهنه داریم که به درد آتش زدن می خورد.
(6) نظر بازان صاحب نظر، دنیا و آخرت را در همان نگاه اول می بازند . این کار عشق است و در اولین فرصت مناسب می توان بر  روی موجودی بی جان شرط بندی کرد
 (7) اگر نعمت وصال او بخواهد بر روی ما، دری بگشاید با این چنین خیالی می توان سرها براین آستانه سائید .
 ( 8) عشق و جوانی ووارستگی مجموعه خواهشها و آرزوهای انسان است . هر گاه این معانی و مفاهیم دست به دست هم بدهند می توان از آن خبر خوش آن را بازگو کرد.
(9) زلف تو سلامتی  و آسایش خیال را برهم ریخت و جای تعجب نیست که اگر تو ، راهزن این راه باشی می توانی راه سلامتی صد چنین کاروانی را قطع کنی .
 (10) حافظ ، تورا به قرآن قسم می دهم کگه از فریب و ریا کاری دست بردار تا دریای که در پهنه این جهان گوی عیش و خویش را می توانی زد .

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type