غزل شمارهٔ ۱۵۶ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۵۶ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۱۵۶ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز

به یار یک جهت حق گزار ما نرسد

هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی

به دلپذیری نقش نگار ما نرسد

هزار نقد به بازار کائنات آرند

یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد

دریغ قافله عمر کان چنان رفتند

که گردشان به هوای دیار ما نرسد

دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش

که بد به خاطر امیدوار ما نرسد

چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را

غبار خاطری از ره گذار ما نرسد

بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او

به سمع پادشه کامگار ما نرسد

 

شرح ابیات غزل

(1) در زيبايي و خوش خلقي و وفاداري كسي به پايه يار ما نمي رسد . توصلاحيت آن را نداري كه منكر ادعاي ما شوي.
(2) هر چند جلوه دهدنگان حسن و مدعيان زيبايي ، خود نمايي آغاز كرده اند.( با اينهمه ) كسي در جمال ودلپذيري با يار ما ياراي برابري ندارد.
(3) سوگند به دوستي با سابقه ، كه هيچ دوست محرم و مطمئن با دوست يكرنگ و حق شناس ما بربراي نمي كند.
(4) قلم آفرينش هزار گونه نقش مي آفريند يكي از آنها هم به پاي دلپسند چهره محبوب ما نمی رسد .
(5) هزار گونه سکه رایج به بازار هستی می آورند كه يكي از آنها نقش مي آفريند كه هم با سكه عيار دار( صاحب عيار ) ما برابري نمي كند.
(6) افسوس بر كاروانهاي گذراي عمر كه چنان از ميان رفتند كه گرد راهشان هم به هواي شهر وديار ما نمي رسد.
(7) اي دل از زخم زبان حسودان رنجيد خاطر مشو و اميدوار باش، زيرا به دل اميدوار ما بدي و گزندي نمي رسد.
(8) (اي دل) آنگونه رندگاني كن كه چون مُردي و پيكرت خاك راه شد . غبار خاطره يي كه سبب رنجش خاطر رهگذاري شود از خاكت بر نخيزد .
(9) حافظ ( از اين غم و اندوه ) بسوخت و از آن مي ترسم كه شرح قصه غصه اوبه گوش پادشاه كامرواي ما نرسد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type