غزل شمارهٔ ۱۵۹ به همراه معنی ابیات غزل

خانهحافظغزلیاتغزل شمارهٔ ۱۵۹ به همراه معنی ابیات غزل

غزل شمارهٔ ۱۵۹ به همراه معنی ابیات غزلزمان تقریبی مطالعه ≅ 1 تا 3 دقیقه

  • حافظ

نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی

شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب

ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

غم دنیی دنی چند خوری باده بخور

حیف باشد دل دانا که مشوش باشد

دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش

گر شرابش ز کف ساقی مه وش باشد

 

شرح ابیات غزل

(1) سرشت و ماهيت و محضر صوفي همه بي آلايش و بي غش نيست . چه بسيار خرقه( و آنكه د ر خرقه است سزاوار آتش زدن است.

(2) صوفي ما كه با خواندن دعاهاي سحري، از خود بي خود مي شد، شب هنگام او را بنگر كه از شراب مست شده است !

(3) چه خوب است كه پاي آزمايش به ميان آيد تا هركس كه دورنگي دوجودش باشد روسياه شود.

( 4) اگر خط سبز چهره ساقي ، بدين سان بر اين گونه هاي آب گونه نقش بندد چه بسيار چهره ها كه با اشك خونين نقاشي شود .

(5)كسي كه در ناز ونعمت پرورده شده ( از راه عشق) راهي به سوي دوست نمي يابد . عاشقي راه و روش مردان رندي است كه تاب تحمل رنج و سختي را دارا هستند.

(6) تا كي و چقدر غم اين دنياي پست را مي خوري ، باده بخور! حيف است كه دل انسان دانا مضطرب و پريشان باشد.

(7) اگر شراب از دست آن ساقي زيبا باشد ، خرقه و سجاده حافظ را باده فروش ( به گروگان) مي برد.

درباره نویسنده:

ارسام آریاکیا
من در اصل گردآورنده در این وبسایت هستم و نویسنده نیستم !. ناطقه هنوز راه درازی برای رسیدن به هدف نهایی خود دارد .

پیام بگذارید

Search
Filter by Custom Post Type

Search
Filter by Custom Post Type